سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Mi Amor


بخونید قشنگه


تو15سالگے بم گفتے دوست دارم...

تو15سالگی براے اولین بار گفتم عاشقتم تو هم گفتے منم...

تو16سالگی بغلم کردے و گفتے دوسم داری...

تو17سالگی گوشه پارک دسمو محکم فشاردادے و بوسم کردی...

تو18سالگی خیلے خوشحال بودیم چون میتونسیم باهم ازدواج کنیم...

تو19سالگی یکم سرد شدے باهام و هرشب بیدارے موندم...

تو20سالگی بهم گفتے ک تو لایق بهترازمنے، و تو همون 20سالگے ولم کردے و رفتی...

تو21سالگی درحالے که خبر نداشته زنده اے یا ن دوستم زنگ زدو منو ب عروسیش دعوت کرد...

تو22سالگی فهمیدم شوهر دوستم تویی

تو23سالگے فهمیدم بچه دار شدی...

تو24سالگی فهمیدم اسم بچت اسم دوست دخترے که قبل از من داشتیه

تو25سالگے فهمیدم منو هیچوقت دوس نداشتی...

حالا 30 ساله شدم و همه این سالها به یاد تو گذروندم

وصداے توهرروز ازطبقه بالایے ک قربون صدقه بچت میرفتے میومد...

حالا 36سالمه وبچت 15سالشه...

و37سالمه و بچه16سالت اومده توبغلم گریه میکنه چون پسرم  ولش کرده.... 

زمین به طور عجیبے گِرد است


شاملو میگوید :

بترس از او که سکوت کرد

وقتی دلش را شکستی ...

او تمام حرف هایش را جای تو به خدا زد ...

و خدا خوب گوش می کند و خوبتر یادش

 میماند .

خواهد رسید روزی که خدا

تمام سکوت او را سرت فریاد خواهد کشید ...

و تو آن روز درک خواهی کرد

چرا گفته اند : دنیا ، دار ِمکافات است !



tag: داستان - متن احساسی و داستانی
چهارشنبه 98/8/8 1:50 عصرAlireza Khodaverdi نظر