تا کجا قرار است همدیگر را عذاب دهیم ؟ تا کجای این دنیا ؟!
کی دست بر می داریم از این بازیِ مسخره ی کم نیاوردن و تلافی کردن ؟ از حرص خوردن و حرص دادن ؟
رابطه است ! میدانِ مسابقه نیست که اینقدر جسارت و غرورمان را به رخِ هم می کشیم .
مدام از جبهه ی بی منطقی که گرفته ایم کوتاه نمی آییم و به خیالِ خودمان پیروزِ میدانیم ،
اما حواسمان نیست کسی که شکستش می دهیم همرزمِ ماست ، نه حریفِ ما ... رفیقِ ماست ، نه رقیبِ ما !
و آخرِ این بازی ، ما می مانیم و غرورمان
و آدم های خوبی که از دست داده ایم ...
کسی با ما کاری ندارد !
این خودمانیم که تیشه به ریشه ی خودمان می زنیم ،
این خودمانیم که از شکنجه ی خودمان دست بر نمی داریم
این خودمانیم که بیهوده پیر می شویم ...