سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Mi Amor


تو ببین در وطنِ خویش ، چه تنها ماندیم

قصه ی غربتِ ما ، قابلِ تفسیر نبود !

وعده دادند و چه خوش باور و دلخوش بودیم

از جوانانِ وطن ، هیچ کسی پیر نبود !

نقضِ برجام شد و خنده به لب ها ماسید ،

همه در بند ، ولیکن غُل و زنجیر نبود !

از تورم ، جگرِ سنگ ، ببین می ترکد !

حال و اوضاع و مکان ، قابلِ تغییر نبود .

خواب دیدم که بهشتی شده ام اما کو ؟

خوابِ من در دلِ غم ، قابلِ تعبیر نبود ...

شیخِ ما هر گنهی کرد ، ولی ایمان داشت ؛

بد حجابی ، گنهی قابلِ تطهیر نبود ... !

شهر ، ماتم کده شد ، وارثِ دردیم همه

بذر امید ولی ، قابلِ تکثیر نبود !

هر که آمد ، دکل و ارز، به جیبش زد و رفت

این رکب خوردنِ ما ، قابلِ تدبیر نبود !

هر بلا بود کشیدیم و به یغما رفتیم ،

باز هم بست نشستیم ، که تقدیر نبود !

حقمان است خرافاتی و باری جهَتیم

حجمِ این ساده دلی ، قابلِ تفسیر نبود !

بیشه انگار زِ انصاف و شهامت ، خالیست

و در این بیشه ی غم ، هیچکسی شیر نبود !



tag: تو ببین - شعر احساسی
چهارشنبه 98/1/7 8:55 عصرAlireza Khodaverdi نظر