گاهی آنقدر عاشقی،
که تمام زندگی ات میشود
فکر کردن به کسی که دوستش داری؛
طوری اسیرخیال میشوی که وقتی به خودت می آیی
می بینی خیالش از خودش عزیزتر است!
آنقدر که لحظه ای نمیتوانی ازیادش غافل شوی
لحظه هایی که می نشینی و باخودت خلوت میکنی؛
و در دلت هزار حسرت و آرزو، که ای کاش میشد...
اما وقتش که میرسد
ترسی عجیب تمام وجودت را میگیرد
که نکند نشود،
نکند کسی نباشد که تصورش کرده ام،
نکند سرابی بیشتر نباشد!
نکند،نکند، و هزار نکندِ دیگر
میدانی چرا ؟
چون توبیشتر ازخود او به خیالش دلبسته ای
طوری که نمیخواهی
حتی با خودش به خیالش خیانت کنی!
می بینی خیال پردازی همیشه هم خوب نیست
کاش جای تخیلات شاعرانه،کمی دل رسیدن داشتیم
"تا سهم هیچ عاشقی از زندگی جنون نباشد"
اگر روزی روزگاری یک نفر در زندگیتان پیدا شد که همهچیزش و همهی رفتارهایش را دوست دارید ، یعنی راه رفتنش را دوست دارید ، حرف زدنش را دوست دارید ، صدایش را دوست دارید ، چشمانش مستتان کرد، دستانش بهتان امنیت داد ، شانههایش برای سر گذاشتن جای امنی بود ...
با خندیدناش قند در دلتان آب شد و حتی گریهاش دلتان را برد...
واقعا مراقبتان بود ، نگرانیهایتان نگرانش کرد ، غمتان طوفانش کرد ، شادیتان آبادش کرد ...
بودناش معنای بودن بود و حتی وقتی که نبود باز هم بود ...
اگر چنین کسی را پیدا کردید ، تردید نکنید ، عاشقش شوید ، عاشقش شوید و برایش بجنگید و حتی اگر لازم شد برایش بمیرید.
زمین هفت میلیارد نفر جمعیت دارد ، هفت میلیارد جمعیت زیادیست ، اما در قیاس با طول عمر ما هیچ است ،. وقت برای اشتباه کردن نیست ، وقت برای عاشق زندگی کردن و عاشق مردن تنگ است و زندگی هم گوش شنوای خوبی برای حسرتهایمان نیست...